عینک آفتابی درواقع نوعی محافظ چشم در برابر نور خورشید است، بنابراین شاید بتوان آن را همراستای عینکهای محافظتی برشمرد و قدیمیترین نوع آن را “استنوپییک” و یا ” پین هول” هایی دانست که اسکیموها در برابر بازتابهای نور خورشید که از سطح برف و یخ متصاعد میشد مورد استفاده قرار میدادند و یا نقابهایی که در مناطق گرمسیری همچون سایهبانی از چشم در برابر نور خورشید محافظت میکرد.
و اما در بخش دیگری از کره زمین، در جاییکه نه همچون قطب سرد و نه همانند کویر گرم است، در منطقهای با هوای تقریباً معتدل و مرطوب امپراتوری میزیست بنام ” نرو” که گفته میشود مبارزه میان گلادیاتورها را از میان یک قطعه زمرد صیقلخورده تماشا میکرد .
آیا، “نرو” بهخاطر رنگ سبز این گوهر قیمتی و آرامشی که به چشمها ارزانی میداشت، از آن استفاده میکرد؟ یا بهعنوان محافظی در برابر نور خورشید و بازتابهای متصاعد شده از گرز و جوشن مبارزها از آن بهره میجست؟ آیا سطح این قطعه زمرد بهصورت کاملاً اتفاقی به حالت کن کاو تراشخورده بود و ” نرو” به وسیله آن نزدیکبینی احتمالیاش را بهطور ناخودآگاه تا حدی مرتفع میساخت؟ ” نرو” آیا در استفاده از قطعه زمرد اهداف خودنمایانه داشت؟ و یا اینکه این کیمیایی گرانبها عملکردی مشابه آینه داشته تا امپراتور در حین تماشای رقابت میان گلادیاتورها از پشت سر خویش غافل نماند و از حمله احتمالی دشمنان و یا دشمنان دوستنما درامان باشد؟
بیشک پاسخ به این پرسشها جای تامل دارد. واقعاً علت اصلی استفاده “نرو” از قطعه زمرد صیقلخورده کدامیک از این موارد بوده؟ شاید هم نرو با کمک قطعه زمرد معروفش تمامی اهداف مذکور را تحقق میبخشید.
در جستجوی یافتن ردپایی از تاریخچه عینکهای آفتابی آغازین، به گوشهای دیگر از جهان سفر میکنیم، به سرزمین پهناور چین.
گفته میشود سالها قبلاز اختراع عینک در ایتالیا ، در چین از عینکهایی با عدسیهای رنگی استفاده میشدهاست. عدسی این عینکها از کوارتز دودی رنگ که بهصورت تخت تراش میخورد و فاقد هرگونه اثر صحیحی بود درست میشد.
مارکوپولو در سفرنامهاش که در سال ۱۲۷۱ نوشته به عینکهایی با عدسیهای تیرهرنگ اشاره میکند که توسط صاحب منصبان چینی مورد استفاده قرار میگرفته. آنها این عدسیها را از تراش و صیقل دادن سنگهای کریستال استخراجشده از معادن مغولستان به دست میآوردند. این نوع خاص از سنگ کوارتز ” آل تای” و در برخی از مناطق چین “تچاچی” نامیده میشد و قفقازیها آن را “سنگ چایی” میخواندند. مدارک همزمانی بهدستآمده که نوشتههای مارکوپولو را تصدیق میکند. گفته میشود که قضات چینی در دادگاههای چین در هنگام بازجویی از شاهدین و متهمین عینکهایی با عدسیهای بزرگ و تیرهرنگ به چشم میزدند تا احساسات درونی و حالات نگاهشان را مخفی کنند. زیرا در دادگاههای چین چنین مرسوم بود که تا پیشاز ارزیابی قاضی از صحت و سقم مطالب، رای و حکم نهایی مخفی بماند.
علاوهبراین ” اتو راسموسن” که با زندگی چینیها از نزدیک آشنا بود و سالها درمورد آداب و رسومات آنان تحقیق میکرد در سال ۱۹۸۰ راجعبه عینکهای قدیمی چینی و عقاید آنان راجه به سنگ “آل تای” چنین میگوید:
” هر” وانگ” میان سال هنگامیکه احساس میکرد چشمانش اذیتش میکنند اگر ثروت کافی داشت میتوانست یک عینک با فریم ساختهشده از لاک لاکپشت که دماغش ملیلهدوزی شده بود و عدسی آن از سنگ “آل تای” خالص به رنگ چای بود خریداری کند البته این قبیل عینکها بسیار گرانقیمت بودند.